مقایسهٔ نامگذاری قهوهخانهها با کافیشاپهای شهر تهران از دیدگاه نامشناسی اجتماعی

قهوهخانه و قهوهخانهنشینی، که برخی آن را سوغات عثمانیان میدانند، در دوران صفویه رواج یافت و به دلیل نیاز دیرین بشر به برقراری ارتباط، مبادلۀ اخبار و سرگرمی، با اقبال مواجه شد. پا گرفتن نخستین قهوهخانهها در دوران صفوی سرشته شدن نهاد قهوهخانه با عقاید مذهبی اسلامی را بهخوبی توضیح میدهد. محیط فرهنگی قهوهخانهها نیز غنای خاصی داشته است؛ سخنوری مرشدان، مشاعرۀ ادبا، شاهنامهخوانی و نقالی، قوپوزنوازی عاشیقهای آذربایجانی و نقاشیهای دیواری محیطی را فراهم آورده بود که خستگی چشم و گوش و جان را میزدود، اما دیری نپایید که برنامههای پرسروصدای رادیو جای صدای خستۀ نقالان را گرفت و تصاویر متحرک تلویزیون نگاهها را به خود خیره ساخت. افزون بر این، با باز شدن پای اتومبیل به ایران، مردان ایرانی دیگر نمیتوانستند اهل خانه را به بهانۀ بُعد مسافت در خانه نگاه دارند و خود به قهوهخانه بیایند، بنابراین، تفریحات مردانه باید کمکم جای خود را به تفریحاتی خانوادگی میداد. گسترش ارتباطات، قهوهخانۀ امروزی را به مکانی تبدیل کرد که پیوند آن با فرهنگ و هنر، اگر هم نگسسته باشد، به مویی بند است.
اگر قهوهخانه را نماد سنتگرایی در نظر بگیریم، کافیشاپ جلوهٔ جهانی شدن است. گروه اول نگرشی منفی به کافیشاپ دارد و آن را محل تجمع جوانانی مرفّه و بیدرد میداند، اما گروه دوم که عمدتاً متشکل از جوانان است، کافیشاپ را محلی میداند که اجازه میدهد خود را فارغ از آداب و رسوم و قیود دستوپاگیر بیان کنند. با این توصیف، کافیشاپ بستر مناسبی برای مطالعۀ فرهنگ، خردهفرهنگ، مقاومت فرهنگی، مصرف، سبک زندگی و هویت جوانان است. جوانانِ کافیشاپرو با روحیهای منعطف به فراتر از مرزهای تاریخی و جغرافیایی مینگرند و خود را شهروندان جهان میدانند. علاوه بر این، کافیشاپ مهمانپذیرتر از قهوهخانه است؛ اگر زنان اجازۀ ورود به قهوهخانه را نداشتند، درهای کافیشاپ به روی تمام گروههای جنسی باز است.
موضوع متن حاضر بررسی نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپهای شهر تهران است. نامگذاری هر دو مکان، اگرچه تاحدی در چارچوبی تعریفشده و مطابق با قوانینِ تدوین شده صورت میگیرد، اما عمدتاً تابع سلیقه و گرایش صاحب آن است. شکی نیست که خوشآوا و خوشطنین بودن نام فراورده یا خدمت قابلارائه، دغدغۀ هر صاحبپیشهای به هنگام انتخاب نام است؛ اما واضح است که این نام بیش از هر چیز بیانگر عقاید اجتماعی، فرهنگی و روانی آن فرد و مشتریانی است که سودای جلبشان را در سر دارد. زمانی که پای قهوهخانه و کافیشاپ به میان میآید، صحبت از پاتوقهایی است که نقشی پررنگ در خاطرات مشتریان خواهند داشت. مشتریان برای تبادل افکار و خاطرهسازی یا خاطرهبازی به این پاتوقها میآیند، بنابراین بدیهی است که عموماً پای به جایی نخواهند گذاشت که نام آن برخلاف نگرشها و عقایدشان باشد. با این توصیف، پربسامد بودنِ یک نام نشاندهندۀ تلقی افراد از هویت فردی و جمعیشان است. علاوه بر این، هنگامی که به مقایسۀ نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپها در ابرشهری مانند تهران میپردازیم، تحول نامگذاری تصویر پرمعنایی را از تغییر نگرشهای فرهنگی و اجتماعی پایتختنشینان، از گذشته تا حال، به تصویر خواهد کشید.
یکی از ملزومات جلب مشتریان وفادار انتخاب نام به فراخور سلیقۀ گروه هدف است. همانطور که بعید بود پهلوانان طرفدار قهوهخانه «قنبر» (از قهوهخانههای قدیمی تهران) پا به کافهٔ «لقانطه» (یکی از کافههای قدیمی تهران که نام آن از کافهای به همین نام در پاریس گرفته شده است.) بگذارند، بانوان شیکپوش کافهٔ لقانطه نیز جایی در قهوهخانۀ قنبر نداشتند. نامگذاری فرایندی خنثی نیست، بلکه حکایت از باورها، علائق و گرایشهای فرد یا اجتماعی دارد که آن نام را مناسب دانسته است. به این ترتیب، تغییر در الگوی نامگذاری تحولی بیمعنا نیست و چنانچه بهخوبی به آن پرداخته شود، دگرگونیهایی مشخص میگردد که ارزش خاصی را پررنگ کرده یا آن را به دست فراموشی سپرده است. نامی که بر یک مکان گذاشته میشود، گاه الگویی است که فرد برای خود برگزیده و گاه حکایت از علاقه وافر او به مرجع آن نام دارد.
در پس نامهای بهظاهر سادۀ این مکانهای روزمره، رمز و رازهای بسیار نهفته است. این نامها غیر از کاربرد ارجاعی اصلیشان که نشانی دادن را برای ما آسان میکنند، معانی دیگری نیز دارند. برای مثال، نامی که فردی بر قهوهخانه یا کافیشاپ خود میگذارد، میتواند نمودی از باورها و هویت وی باشد.
با این توصیف، همانطور که اشاره شد، نام چنین مکانها، یا بهتر بگوییم، پاتوقهایی را میتوان یکی از نمودهای بیرونی هویت دانست. بنابراین، بررسی نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپها محملی است برای مقایسهٔ تفکرات و روحیات نسل قدیمی سنتگرا و نسل جدید جهانی گرا.
در این پژوهش ابتدا به بررسی بروز تمایز جنسیتی در نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپهای شهر تهران پرداخته شد. طبق انتظار، نامگذاری در دنیای مردانۀ قهوهخانهها با میزان ۵۵٪ در مقابل ۳٪ به نفع جنس مذکر است. حال آنکه در نامگذاری کافیشاپها تمایز جنسیتی بارزی (۱۳٪ مردانه در مقابل ۱۲٪ زنانه) به چشم نمیخورد. درمجموع درصد فراوانی و نتایج آزمون فرضیههای اتخاذشده را، مبنی بر غالب بودن جنسیت مردانه در نامگذاری قهوهخانههای مردانه و بارز نبودن تمایز جنسیتی در نامگذاری کافیشاپهای تهران تأیید میکند.
میتوان گفت که در گذشته و در تفکر سنتی مجال چندانی برای ابراز عقیده و بروز فردیتها نبود، حال آنکه در عصر جدید، تریبونهای مختلفی برای اظهارنظر وجود دارد. انسان در دنیای بستۀ سنتی، درنهایت میتوانست به کیستی خود اشاره کند، بنابراین جای تعجب نیست که از بین ۲۳۲ قهوهخانه، صاحبان ۱۰۲ (43٪) قهوهخانه نام خود را برای کسب خود برگزیدهاند تا در میان جمع متمایز شوند و نامشان بارها و بارها تکرار شود. اما انسان امروزی میتواند با دست بازتری عمل کند و برای شناساندن خویشتن صرفاً مجبور به استفاده از نام خود نیست. بنابراین، از میان ۲۹۶ کافیشاپ فقط ۴۱ کافیشاپ (۱۳%) نام فرد را بر خود دارند. این آمار و ارقام فرضیهٔ اتخاذشده، یعنی یکسان بودن هویت فردی در نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپها را تأیید نمیکند.
بررسی تجلی هویت قومی در نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپها ما را به نتایج جالبی میرساند. ۱۵٪ از قهوهخانهها و ۱۵٪ از کافیشاپها نامی اشارهکننده به هویت قومی دارند. این اعداد و ارقام نقش نداشتن هویت قومی در نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپهای تهران را رد میکند. درواقع این نتیجه هم گویای دلتنگی مهاجران قبلی و صاحبان فعلی قهوهخانهها و کافیشاپها برای زادبوم خود و هم متناظر با دنیای متناقضنمای پستمدرن است که افراد سعی میکنند، در عین پیوستن به جرگۀ همگنسازی، با هویتزدایی نیز مقابله کنند.
بررسی تجلی هویت ملی در نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپها نشاندهندۀ پررنگتر بودن هویت ملی در نامگذاری قهوهخانهها نسبت به کافیشاپها است. از بین ۲۳۲ قهوهخانه، نام ۳۸ قهوهخانه (۱۶٪) نشاندهندۀ ملیگرا بودن صاحب آن است؛ حالآنکه این تعداد در کافیشاپها به ۱۸ کافیشاپ (6٪) تقلیل مییابد.
هویت مذهبی نیز، طبق انتظار، جایگاه پررنگی در نامگذاری کافیشاپهای تهران ندارد و از مجموع ۲۹۶ کافیشاپ، فقط یک کافیشاپ نامی مشعر بر هویت اسلامی دارد. این عدد برای قهوهخانههایی که مدح ائمه، دستکم در گذشته، یکی از برنامههای پرطرفدار آنها بوده است به ۱۱% افزایش مییابد.
همانطور که انتظار میرفت، هویت فراملی در کافیشاپهایی که میخواهند عضوی از جهان بدون مرز باشند، نقش بارزی دارد. سهم هویت فراملی در نامگذاری قهوهخانهها ۲٪ و در نامگذاری کافیشاپها ۲۸% است.
نکتۀ جالبی که در طبقهبندی نامگذاری قهوهخانهها و کافیشاپهای تهران بر اساس هویتهای پنجگانه به آن برمیخوریم، این است که 35٪ از کافیشاپها نامی بر خود دارند که تداعیکنندۀ هیچیک از هویتهای پنجگانه نیست؛ حالآنکه این عدد برای قهوهخانهها فقط ۱۰% است. جای نگرفتن در هیچ دستهبندیای یکی از ویژگیهای دنیای پستمدرن است. تنوع نامهای کافیشاپها گویای رهایی از تعلقات و گریز از عادتهای کهنه و کلیشهای است. شاید بتوان گفت که امروزه هویت تنها منشأ نامگذاری به شمار نمیرود و منابع دیگری نیز وجود دارند که نسل امروز در انتخاب نام بر آنها تکیه میکنند. البته عوامل دیگری نیز در نامگذاری دخیلاند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ شاید بعضی نامها صرفاً به دلیل خوشآوا بودن انتخاب شده باشند، شاید صاحب مکان بنا به دلایل مختلفی مانند حفظ مشتریان قبلی، تمایلی به تغییر نام مکان خریداریشده نداشته باشد یا نام را صرفاً با توجه به موقعیت جغرافیایی آن مکان انتخاب کرده باشد.
برتری نامهای برگرفته از هویت فراملی در نامگذاری کافیشاپها پیامد جهانی شدن و تبدیل شدن شهروندِ پستمدرن تهرانی به شهروند جهانی است. ظرفیت آرزومندی شهروند تهرانی بسط و توسعه یافته است؛ شهروندان تهرانی در کنشهای مختلف خود، ازجمله نامگذاری، تنها معطوف به سنت و گذشته نیستند، بلکه با امید به بهبود آینده و تغییر محیط زندگی خود نیمنگاهی نیز به آینده دارند و دائماً وضع امروز خود را با وضعیت شهر و شهرنشینی در کشورهای توسعهیافتۀ غربی مقایسه میکنند. یکی از مصادیق این آرزومندی پروبالیافته را میتوان در کافههایی مانند «کافه لندن» جستجو کرد که به نام شهری دیگر نامیده شدهاند و شهروند تهرانی سعی کرده در گوشۀ کوچکی که در تملک خود دارد، شهر رؤیاهایش را بازنمایی کند.

