نام‌گذاری در زبان عربی

15 خرداد 1399

 
نام عرب‌های صحرانشین در دوران‌های کهن عمدتاً از یک یا دو عنصر تشکیل می‌شد، اما از عصر جاهلی و سپس در دوران اموی و عباسی، به دست‌افزاری هویت‌ساز تبدیل شد که بخش عظیمی از اطلاعات مربوط به زندگی فرد را در بر داشت و به یاری آن، شنونده یا خواننده می‌توانست مثلاً از نام، نام پدر و گاه مادر، تبار و نژاد، دین و گرایش مذهبی، نام فرزند، درجهٔ اجتماعی، پیشه، زادگاه، و حتی محل مرگ فرد آگاه گردد.
 

دورۀ کهن

اقوام ثمودی که از قرن‌ها پیش از میلاد تا یکی دو قرن پس از آن در بخش‌های غربی عربستان می‌زیستند، حدود 13 هزار کتیبه به جای گذاشتند که غالباً شامل یک یا چند نام خاص است. اساساً بیشتر آگاهی‌های ما از این قوم، از معانی همین نام‌ها سرچشمه می‌گیرد: مضمون گروه بی‌شماری از آن‌ها، بر ویژگی‌های جسمانی افراد دلالت دارد و از این راه درمی‌یابیم که ثمودیان کوتاه‌قد، بلندقد، تنومند، بیمار، زشت، زیبا، گوژپشت و ... بوده‌اند؛ ویژگی‌های روانی نیز بسیار است: نام‌هایی بر خوش‌خویی، اصالت، دلاوری، هوشمندی و ... دلالت دارند. طبیعت و احوال طبیعی نیز فراوان‌اند: علاوه بر نام‌هایی مثل ماه، پرماه، روز و ...، شخصی خشک‌سالی نام داشته است. شاید جالب‌تر از همه نام پیشه‌ها باشد: بافنده، نویسنده، تصحیف‌کننده، بی‌سواد، شکارگر. بسیاری از اشیاء نیز نام خاص شده بودند: زین، تسمه، کمربند، پرِ تیر. حیوانات، که برخی از آن‌ها مانند شتر و اسب خود نام خاص داشتند، گاه نام انسان نیز می‌شدند: نعامه (شترمرغ).

نام خاص خدایان در دورهٔ «جاهلی» پیوند استواری با نام اشخاص دارد. برخی بسیار کهن‌اند و مثلاً در کتیبه‌های ثمودی موجودند (مانند الاه، لات، ودّ، یغوث و ...). این دسته، ویژهٔ خدایان است و پس از ترکیب با کلماتی چون «عبد»، نام شخصی پدید می‌آورند. برخی دیگر، میان انسان و خدا مشترک‌اند (مانند الاشهل که نام انسان است، یا المحرّق که خدای بکر بن وائل بوده و در عربی نام خاص است). چندین نام، هم بر خدا اطلاق شده است و هم بر شهریار (مانند الضیزن). در بسیاری از نام‌های خدایان، جنبهٔ وصفی بر جنبهٔ اسم عَلَم غالب است و به همین جهت، هم در ترکیب نام‌های خاص جای گرفته، و هم تا دوران وحی الاهی به جای مانده است (مانند عزیز).

نام‌های قبایل کهن نیز بسیار گوناگون است. در میان آن‌ها، به‌خصوص آن دسته که از دوران‌های باستانی برجای مانده‌اند، محتوای معنایی، رنگ باخته، و خود ایستا گردیده است (مثلاً هِند، مَیط و ... در ثمودی و بسیاری از نام‌های عربی)؛ احتمالاً بسیاری از این نام‌ها، در اصل نام شخص بوده است؛ انبوهی با نام خدایان ترکیب شده‌اند (عبد تنّون در ثمودی، زید اللات، عبد الشمس، وَهْب اللات و ... در عربی شمالی). فعل نیز به صورت ماضی و مضارع گاه نام خاص قبیله می‌شده است (تَغلِب). اما آنچه بیش از همه نظر برخی از پژوهشگران را جلب کرده، نام حیوانات است که به فراوانی در میان اعراب بر قبایل اطلاق شده است (بکر: شتر جوان، اسد: شیر، ثعلبة: ماده روباه، قریش: کوسه ماهی و ...).

همین وضعیت و نیز اینکه برخی از اعراب جانوران را شکل مسخ‌شدهٔ انسان‌های کهن‌تر می‌پنداشتند و بسیاری از خدایان را به صورت حیوانات نشان می‌دادند (یغوث: شیر، یعقوق: اسب و ...)، گروهی از دانشمندان را برآن داشته است که نسل‌هایی از اعراب کهن را توتم‌پرست بپندارند.

 

دورۀ اسلامی

در آغاز اسلام، نام‌گذاری را اساساً حق پدر می‌دانستند و به آیهٔ اُدْعُوهُمْ لِاٰبائِهِمْ (احزاب: 5) و اینکه پیامبر (ص) خود نام فرزندش ابراهیم را برگزید، استناد می‌کردند. شایسته‌ترین زمان نام‌گذاری نیز بنا به پسندیده‌ترین شیوه‌ها روز اول، روز سوم یا روز هفتم تولد بود.

در این زمان، به سبب دگرگونی بنیادین دین و جامعه، مسئلهٔ نام با نوعی بحران مواجه شده بود: نام‌های جاهلی با رنگ‌وبوی بیابان و خشونت‌های آن و به‌ویژه با بار دینی غیراسلامی و نام خدایان و بت‌های جاهلی، همچنان باقی بودند و صاحبان آن‌ها ناچار بودند در ساخت نام خود تغییر اساسی دهند (مثلاً عبدالعزی به عبدالله). مداخلهٔ مکرر پیامبر (ص) در تغییر نام‌ها یا اختیار نام برای نوزادان، زاییدهٔ همین دغدغه می‌تواند بود. بعید نیست که آیهٔ وَلاتَنابَزُوا بِالْاَلْقاب [به همديگر لقب‌هاى زشت ندهيد] (حجرات: 11) بازتابی از همین دغدغهٔ اجتماعی باشد. همهٔ دانشمندان اسلامی که به این موضوع پرداخته‌اند، در همین محدودهٔ زمانی، ناچار شده‌اند پس از اشاره به نام‌گذاری‌های پیامبر (ص) به شرح نام‌های پسندیده، مکروه و تحریم‌شده نیز اشاره کنند. ابن‌قیم جوزیه نام‌ها را چنین بخش‌بندی کرده است:

1. نام‌های شایسته: بهترین نام‌ها، عبدالله و عبدالرحمان (به تأیید یک حدیث) است، سپس نام پیامبران، آنگاه نام‌های عامی چون حارث و همّام.
2. نام‌های حرام: هر نامی که از عبد و کلمه‌ای غیر از نام خدا ترکیب شود (عبدالحجر، عبدعلی و ...، وی برای نام‌هایی چون عبدالمطلب، عبدالدار، عبدشمس و ... توجیهاتی عرضه می‌کند)؛ نام‌هایی که از شدت تفخیم به درجهٔ خدایی می‌رسند (مانند ملک‌الملوک، شاهنشاه و ...)؛ نام‌هایی که ویژهٔ خداوند است، نام‌های قرآن و سوره‌های قرآنی.
3. نام‌های مکروه: نام شیاطین (خَنزَب، اجدع و...)، نام فرعون‌ها و جباران (فرعون، قارون و ...)، نام فرشتگان (جبرائیل، اسرافیل و ... به تأیید حدیث)، نام و کنیهٔ پیامبر (ص) (بنابر یک حدیث ضعیف)، نام‌هایی که معانی خشن و جان‌گزا دارند (حرب، مرّه، کلب و ...)، و نیز برخی نام‌هایی که معنای خوشی و نیک‌بختی دارند (یسار، بَرَکه و ...).

با گذشت زمان، هیچ‌یک از این توصیه‌ها مراعات نشد. حتی برخی از نام‌هایی که حرام می‌خواندند (چون عبدعلی، عبدحسین) در میان مسلمانان غیرعرب رواج یافت؛ نام‌هایی که معنای خشن داشتند، در میان عرب‌ها باقی ماند، و بسیاری از اعراب مسیحی نام پیامبران را برگزیدند.

 

خاستگاه‌ها و انگیزه‌ها

خاستگاه‌ها و انگیزه‌های ‌گزینش نام در میان عرب‌ها بسیار است. شاید بتوان انگیزه‌های اصلی را این‌گونه فهرست کرد:
1. بی‌انگیزه: ممکن است در شرایط خاص، بدون هیچ زمینهٔ عاطفی، نامی که معنایش مورد توجه نیست، به کودکی داده شود.
2. دینی: نام‌های دینی که نوعی سعادت و برکت را برای فرد تضمین می‌کند، از دوران تحول جامعه به جامعه‌ای اسلامی سخت رواج یافت و سپس به صورت عادت همگانی درآمد؛ چنان‌که از سدهٔ 2ق به بعد، نام‌های عربی با بار دینی حتی بر برخی زردشتیان ایران نیز اطلاق گردید. این نام‌ها، همین که مذاهب اسلامی شکل گرفت، می‌توانستند علاوه بر اسلام، گاه مذهب فرد و خانوادهٔ او را نیز تعیین کنند. بهترین نام‌های دینی، بنا به حدیث نبوی، نام‌های «معبّد» (عبد + یکی از نام‌های خدا) است؛ پس از آن، چنین ترتیبی می‌توان تصور کرد: نام پیامبران و قدیسان ازجمله نام‌های پیامبر (ص) (محمد، احمد، مصطفی و ...)؛ صفات پیامبر (عادل، محمود، رسول)؛ نام‌های دوگانه (محمدحسن، محمدعلی)؛ نام زنان وابسته به پیامبر (ص)؛ نام‌های مرکب با «الدین» که از سدهٔ 3ق رواج یافتند؛ نام‌هایی که از عبد و نامی غیر از خداوند ترکیب یافته‌اند (عبدالنور، عبدالحسین و ...)؛ و حروف مقطعهٔ قرآن (طه، یس و ...).
3. مناسبت: مناسبت‌هایی که در آن‌ها نامی برگزیده می‌شود، غیرقابل شمارش است؛ بیشتر آن‌ها را مناسبات زمانی تشکیل می‌دهند، چون زادروز پیامبر و امامان و قدیسان، ماه‌ها و هفته‌ها و روزها و نام آن‌ها، عیدها، سفر و به‌خصوص سفر حج.
4. انگیزه‌های شخصی و خانوادگی: نام یکی از نیاکان، نام برادری که فوت کرده، نامی که بی‌مهری پدر را نشان می‌دهد (عائد، غائب و مظلوم، منشی)، نمایش دیری یا سختی زایمان مادر (امل، صابر، قسمه)، دختران متعدد که نام ختام، کافی و ... می‌گیرند، رنگ یا وضعیت ظاهر نوزاد، توجه خانواده به یک پدیدهٔ خاص (حیوان، گیاه، اجرام آسمانی و...).
5. تفأل: بیشتر نام‌ها، در همهٔ زمینه‌ها، از نوعی تفأل به خیر تهی نیستند. آرزوی خانواده برای آیندهٔ فرزند در نام او جلوه‌گر می‌شود. تفأل به خیر، که در چندین حدیث نیز پدیدار است، گاه مسیر معکوس می‌پیماید و خانواده از بیم چشم‌زخم، نام متضاد آنچه را آرزو دارد، بر فرزند می‌نهد.
6. پیشه: پیشهٔ پدر یا یکی از نیاکان نام فرزند می‌شود.
7. همسازی: نام فرزندی با نام برادر، هم‌وزن، هم‌قافیه یا هم‌ریشه می‌شود.
8. همسانی تاریخی-مذهبی: بسیار اتفاق می‌افتاد که سابقۀٔ تاریخی-مذهبی نام پدر، نام فرزند را مسلم می‌ساخت. از این قبیل است اسحاق: ابراهیم، یعقوب: یوسف، علی: حسن و حسین.

منبع دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (ج 15، ص 304)
برچسب‌ها سیر تحول نام‌گذاری اسم‌های عربی نام‌های کهن عربی اسامی عربی دورۀ اسلامی