نامگذاری در ایران دورۀ میانه

از دورۀ میانه نامهای بسیاری در کتیبهها، مهرها، مهروارهها، سکهها، کتابها، سنگ قبرها و ... باقی مانده است. نامهای این دوره را میتوان به این دستهها تقسیم کرد:
1. نامهای ساده
الف) نامهای تشکیلشده از یک صفت که به عنوان اسم به کار رفتهاند. این نوع صفات معمولاً دارای معنای خوباند، اما گاهی نیز معنای کمی ناپسند دارند. دستهٔ اخیر معمولاً لقبهایی بودهاند که به عنوان اسم به کار رفتهاند، یا جای اسم اصلی را گرفتهاند. از نوع اول میتوان نامهای پیروز، دریوش (فقیر)، فرخ، آزاد، آرزوگ ārzōg (آرزو)، اَرداو ardāv (از -artāvan به معنی درست، رستگار، نجاتیافته) را ذکر کرد، و برای دستهٔ دوم میتوان این نامها را مثال زد: جوزمند IJōzmand (سرکش)، کورین kōrēn (کور؟). برخی از نامهای ساده اسماند و معمولاً نام یکی از ایزداناند، مانند مهر، بهرام، آدُر ādur (آذر). این نامها را معمولاً مخفف نامهای مرکب میدانند.
ب) نامهایی که از یک اسم معمولی یا نام یک حیوان تشکیل میشوند، مانند مرد، پور، پُس (پسر)، ویر (مرد)، برّگ (بره)، آهوگ (آهو)، گرگ، سین sēn (عقاب)، وراز (گراز).
2. نامهای مرکب
الف) نامهایی که با نام خدای بزرگ یا یکی از ایزدان ترکیب و یک صفت مفعولی شدهاند، مانند اُهرمَزدداد ohrmazd-dād، مهرداد، تیرداد، ماهداد، دادماه، ماهباد (حفظشده به وسیلهٔ ایزد ماه)، مهربوخت mihr-bōxt (مهربُخت، نجاتیافته به وسیلهٔ ایزد مهر)، مهربوزید mihr-bōzīd (به همان معنی)، یزدگرد (ساختهشده به وسیلهٔ خدا)، یزدخواست (خواستهشده به وسیلهٔ خدا). گاهی نیز اسم مرکب از یک اسم یا صفت و یک صفت مفعولی ساخته شده است، مانند وهبود ve-būd (بهبود، بهترشده)، فرخزاد، مردبود (مردشُده)، بودمرد (به همان معنی)، آیینداد. این صفتهای مفعولی میتوانند با پسوند ak/ag- همراه باشند، مانند مهرداتک (در پارتی، به معنی داده یا مخلوق مهر)، ماهداتک (در پارتی به معنی دادهٔ ماه)، انوشگزادگ (بیمرگزاده).
ب) نامهایی که صرفاً از کنار هم قرار گرفتن دو نام (اسم یا صفت) ساخته شدهاند، مانند برزآزاد (مفتخر و آزاد)، برزتگای burz-tagay (مفتخر و سریع؟)، برزوِه (مفتخر و بهتر)، دارایوِه (داریوش و بهتر)، انوشوِه (بیمرگ و بهتر).
ج) نامهایی که یک موصوف و صفت به همین صورت یا به شکل مقلوب یا مضاف و مضافٌالیه به همین صورت (بدون کسره) یا به شکل مقلوباند، مانند دختانوش (دختر بیمرگ)، اَنَگدخت (دختر خوب؟)، دختمرد، دختآدُر، ایراندخت، ایرانخرد.
د) نامهایی که از نام دو ایزد تشکیل شدهاند، مانند آدُراناهید، آبخور (آب + خورشید)، آدُرمهر، مهرآدُر، مهرآب، مهراهرمزد، تیرمهر، تیرماه، زُروانماه.
هـ ) نامهایی که از نام یک ایزد و نام یک آتشکده تشکیل شدهاند، مانند مهرآدُرگُشنسب، مهرآدُر فَرّبَی (= مهر + آذرفرنبغ)، مهرآدُروَهرام.
3. نامهای کوتاهشده
دستهای از نامهای مرکب در این دوره ساده شده و تنها یک جزء آنها به کار رفته است، مانند آدُر، مهر، ماه، بوزید، داد. این نامها مخفف نامی هستند که با نام این ایزدان ترکیب شدهاند. مثلاً آدُر ممکن است مخفف آدرباد باشد، یا مهر مخفف مهرداد، و داد مخفف دادنرسه یا دادشابُهر (شاپور).
4. نامهای تحبیبی
نامهای تحبیبی پسوندهای متعددی دارند که پسوندهای تحبیبی نامیده میشوند. این پسوندها دنبالهٔ پسوندهای تحبیبی ایرانی باستاناند و معمولاً بهنامهای کوتاهشده میپیوندند، اما گاهی به نام کامل نیز ملحق میشوند. مثالهای الحاقشده به نامهای کوتاهشده:

گاهی نیز این پسوندها به یک نام کامل افزوده میشوند، مانند ohrmazd-duxtag، mihr-bādag، mihr-aspiy (در mihraspiān)، دادآدُردارای، نرسهکارِن.

