نامگذاری در میان ترکمنها

مقدمه
هرچند با گذر زمان، فرهنگ نامگذاری در بین ترکمنها در نتیجۀ مبادلات و مراودات فرهنگی دچار تغییر و تحول شده و امروزه بهطور گسترده شاهد اسامی برگرفته از فرهنگهای مجاور در جامعۀ ترکمنها هستیم، اما به خاطر عدم اطلاع کارکنان ادارات ثبتاحوال در مناطق ترکمننشین از معانی و خاستگاهها و ریشۀ معانی نامها، انتخاب نامهای بومی و قومی و ثبت آن در ادارات ثبتاحوال همواره یکی از مشکلات مردم این قوم بوده و هست. بررسی ریشهها و معانی نامها و تحلیل فرهنگ نامگذاری در این اقوام، ضمن ارائۀ اطلاعات برای شناخت هرچهبهتر هویت قومی، میتواند در روشن شدن مسئله و انطباق و هماهنگی نیازها و خواستههای این قوم با اهداف سازمان ثبتاحوال راهگشا باشد.
نگارنده که خود ترکمن است و بهطبع به فرهنگ بومی خود احاطۀ کاملتری دارد، در طول سالهای 1365-70 ضمن سفر به نقاط مختلف ترکمننشین در شمال کشور و مشاهدۀ مستقیم آداب و رسوم و شنیدن صحبتهای سالخوردگان، یادداشتبرداریهایی نموده و در این مقاله، با مراجعه به این یادداشتها، کوشیده است بدون جانبداری و سوگیری، به طرح و تحلیل آداب و رسوم ترکمنها در حوزۀ نام و نامگذاری بپردازد.
باورها
قدمای ترکمن بر این عقیده بودند که فردی که متولد میشود، پنج چیز را همراه خود دارد: نام، سایه، خلقوخوی، ایمان، محبوب (زن، شوهر، دوست، اسب و...). طبق همین باور، بعد از فوت هر فرد، از این پنج همراه، سایه، خلقوخوی، محبوب و نامش در این دنیا باقی میماند و تنها ایمان فرد است که هم در این دنیا و هم در دنیای آخرت همواره همراهش خواهد بود. بر همین اساس است که وقتی شخصی فوت میکند، نزدیکان و آشنایانش در حق او این دعا را میکنند که «ایمانی همراه بولسون!» یعنی «ایمانش بدرقۀ راهش باد».
ترکمنها نام افراد زندۀ خانواده را بر نوزاد نمیگذاشتند و این کار را به این معنی تعبیر میکردند که نامگذارها خواهان مرگ آن فرد هستند. این موضوع در برخی از روستاهای کوچک، حتی شامل نام افراد خارج از خانواده هم میشد و امروزه نیز این کار را امری ناپسند میدانند. به عقیدۀ آنها، پس از تولد نوزاد، اولویت نخست، نامگذاری است که بایستی این امر در طول 3 الی 10 روز پس از تولد صورت بگیرد زیرا بر این باور بودند که خداوند تنها فقط بعد از نامگذاری نوزاد است که سرنوشت او را مینویسد و به او روح میدهد. به باور آنها اگر نوزادی بعد از تولد برای مدت چند روز بدون اسم باقی بماند، در بزرگسالی فردی منافق، فریبکار و دروغگو میشود یا صفات رذیلهای پیدا میکند. اگر هنگام تولد نوزاد، پدر یا پدربزرگش در سفر بودند، منتظر میماندند تا آنها از سفر برگردند. در چنین حالتی، مادر نوزاد یا زنی که ناف او را بریده، موظف بودند تا بازگشت شوهر زن زائو به خانه، نامی فرضی برای او بگذارند. این نام را اصطلاحاً «یالان آد» (نام دروغین) یا «داکیلان آد» (نام فرضی) میگفتند. تا بازگشت پدر یا پدربزرگ خانواده، نوزاد را با همین نام صدا میکردند و وقتی پدر یا پدربزرگ به خانه میآمد، «چین آد» (نام واقعی) بر او نهاده میشد.
رسم بر این بود که پدر و مادر نوزاد حق نداشتند نامی بر نوزاد خود بگذارند و این کار، معمولاً بر عهدۀ اعضای خانوادۀ پدر نوزاد بود. هر نامی هم که آنها تعیین میکردند، مورد قبول پدر و مادر نوزاد قرار میگرفت. گاهی نیز این افراد نامگذاری را انجام میدادند:
- پدربزرگ و مادربزرگ مادر نوزاد (بابا و ماما)
- افراد مورداحترام روستا و ایل
- افراد باکرامت
- مهمان عزیز آن خانه (که نشانهای از احترام به مهمان است)
- قابله و پیرزنی که ناف نوزاد را بریده بود (گؤبکإنه)
مراسم نامگذاری
مراسم بهاینترتیب بود که مادر، نوزاد را به دست میگرفت و صورت نوزاد را به سمت قبله نگاه میداشت یا او را به سمت قبله روی زمین میخواباند. ملای روستا نیز در سمت راست نوزاد، رو به قبله ایستاده، شروع به گفتن اذان میکرد، سپس به سمت چپ نوزاد میایستاد و اقامه میگفت. در مرحلۀ بعد همان ملا یا ریشسفید، دهانش را به گوش نوزاد نزدیک کرده و میگفت: «نام تو «فلان» است!» و این عبارت را سه بار تکرار میکرد. بعد از خواندن اذان، ضمن تشکر از ملا، هر کدام از حاضران دعاهایی میکردند مانند اینکه:
«آدینگ بیلن قارراماک نصیب اتسین!» (قسمتت باشد که با نامی که داری، پیر شوی!)
«آدینگ آبرایلی بولسون!» (نامت آبرو و اعتبارت را بیشتر کناد!)
«آدینگ عرشا قالسین الهیم!» (الهی نامت به عرش برود!)
«آدینا قووانیلسین!» (به نامت افتخار کنند!)
«آدینگ ییتمهسین الهیم!» (الهی نامت گم نشود!)
«آدینگا بخت، سعادت، دولت میداما یار بولسون الهیم!» (الهی! بخت و سعادت و دولت همواره همراه نامت باشد!)
نامگذاری دوقلوها
- قهرمانان داستانهای عامیانه
دوقلوهای پسر: یوسف، احمد؛ احمد، محمود
دوقلوهای دختر و پسر: احمد، ماهیم؛ زهره، طاهیر [طاهر]؛ یوسوپ، ذلیخا (یوسف، ذلیخا)؛ یعقوب، مرجن [مرجان]؛ شاهصنم، غریب؛ گل، بیلبیل (گل، بلبل)؛ آصلی، کِرِم؛ حورلقا، همرا؛ شیرین، فرهاد؛ صایاد، همرا؛ هلالای، غریب.
دوقلوهای دختر: شیرین، لیلی؛ منگلی، مستان؛ پری، پیکر؛ زهره، ماهیم.
دوقلوهای پسر: إسن (حسن)، سویون (حسین)؛ عمر، عثمان؛ خدر (خضر)، الیاس؛ کاووس، قیاس؛ آبیل (هابیل)، کابیل (قابیل)
دوقلوهای دختر: أشه (عایشه)، پاتما (فاطمه)؛ پاتما (فاطمه)، خاتیجا (خدیجه)؛ زهره (/ زهرا)، پاتما (فاطمه)
دوقلوهای پسر: مراد، مقصود؛ ناصر، منصور؛ آیدوغدی، گوندوغدی؛ آدیبگ، شادیبگ؛ علیبگ، بالیبگ؛ قلیچ (شمشیر)، قالکان (سپر)؛ داش (سنگ)، دمیر (آهن)
دوقلوهای دختر: آلما (سیب)، خرما؛ آلتین (طلا)، کوموش (نقره)؛ آلما (سیب)، نار (انار)
نامگذاری نوزادان سرراهی
تغییر نام و نامگذاری مجدد
- برای استفاده از نام واقعی عروس که در خانۀ پدرش نام دروغین داشت
- برای اجتناب از همنام بودن با دختران خانوادۀ داماد
- نازیبا بودن نام قبلی مثل «دویدوق» («سیر شدیم»)، بسدیر («بس است») و ... .
گاهی برای عزیز داشتن عروس، خانوادۀ داماد او را «کئیگیم» (گوزن من) صدا میزدند و بهاینترتیب، نام عروس با گذشت زمان به «کئیک» (گوزن) تغییر مییافت.
رسم دیگر چنین بود که هر کس که به چهاردهسالگی میرسید و به هر دلیلی از نامی که داشت ناخرسند بود، میتوانست نسبت به تغییر نامش اقدام نماید و این کار در روزهای جشن نوروز امکانپذیر بود. در روزهای جشن نوروز، سرپرست شخص متقاضی و اگر یتیم بود ریشسفید محل موضوع را از طریق جارچی به اطلاع دیگران میرساندند و بهاینترتیب، ریشسفیدهای آبادی جمع شده و در شورایی آن تقاضا را مطرح و نامی جدید برای شخص متقاضی انتخاب میکردند. در انتخاب نام جدید، خصوصیات رفتاری فرد متقاضی تا آن روز در بین ایل، مورد توجه قرار میگرفت. بهطور مثال، اگر در شجاعت مشهور بود، نامهایی از قبیل «باتیر»، «یولبارس»، «آرسلان» و «شیرلی» بر او میگذاشتند. هر کدام از ریشسفیدها حق داشت پیشنهاد خود را مطرح نماید، به شرطی که هیچکدام از پیشنهادها و نامها اهانتآمیز نباشد.
نامهای خوشیمن و بدیمن
نامهای واقعی و دروغین
انتخاب نامهایی با معانی زشت برای نوزادان را نیز شاید در همین راستا بایستی توجیه نمود. نامهایی همچون پورسی (بدبو)، تیرریق، چؤر (خار و خس)، کیرلی (شوخ و چرک)، تزک (تپاله)، دالی (دیوانه)، کورره (کُره)، اشک (الاغ)، تیکن (خار)، قیزقان، قارامیق، ساریمساغ (سیر)، ایتآلماز (سگ نمیخواهد) و نظایر آن، از همین نوع نامها هستند.
گذاشتن اینگونه نامها را میتوان به باور مردم ترکمن نسبت به حفاظت از چشمزخم نیز مرتبط دانست، مخصوصاً در خانوادههایی که نوزادشان سقط میشد یا بعد از تولد نوزاد از دنیا میرفت. در این رابطه، ترکمنها باور «اؤلومدن خلاص إتمهک» (خلاصی از مرگ) و رسم «ساتلیق» (فروشی) داشتند که در زیر، بهاختصار به آن میپردازیم.
غالباً خانوادههایی که طفل، قبل از تولد یا بعد از آن، میمرد، برای اینکه بهاصطلاح توجه عزرائیل را منحرف کنند و او را فریب دهند، بعد از تولد نوزاد، او را در محلی غیر از خانۀ زائو میگذاشتند و بهاصطلاح او را «پیدا میکردند» یا نوزاد را مخفیانه به خانۀ همجوار برده، بلافاصله پدر یا مادر نوزاد و بهویژه مادربزرگ نوزاد، به آن خانه میرفت و در ظاهر او را «میخرید». بر همین اساس است که نامهایی نظیر تاپیلدی (پیداشده)، ساتیلدی (فروشرفته)، ساتلیق (فروشی)، تؤلِگ (بدهی)، تؤلگبردی (بدهی داده شد) و غیره در قدیم بین ترکمنها رواج داشت.
طبق رسم، برخی افراد دو نام و گاه حتی سه نام داشتند که آنها را «چین آدی» (نام واقعی) و «داکیلان آدی» (شهرت) یا «یالان آد» (نام دروغین) میگفتند. هرگاه نام یکی از متوفیان خانواده بر کسی گذاشته میشد، برای اینکه آن فرد عملی انجام ندهد که باعث لکهدار شدن نام فرد متوفی شود و حرمت آن نام حفظ شود، غالباً نام دومی هم برای او انتخاب میشد. مثلاً برای فرزند ذکور: اللهبردی (نام پدربزرگ درگذشتۀ نوزاد) بهعنوان «نام واقعی» و آتامراد بهعنوان «داکیلان آد» (شهرت) یا «یالان آد» (نام دروغین) و برای فرزند اناث: اوغولجرن (نام مادربزرگ درگذشتۀ نوزاد) بهعنوان «نام واقعی» و «اجهگل» بهعنوان «داکیلان آد» (شهرت) یا «یالان آد» (نام دروغین).
نامهای ترکیبی
یکی دیگر از دلایل این امر، میتواند این باشد که ترکمنها بر این باور بودند که اگر نام کسی را که زنده است، بر روی کسی دیگر بگذارند، بهمثابۀ این است که او را مرده پنداشتهاند یا مرگ او را خواستهاند. این امر مخصوصاً در بین اعضای یک خانوادۀ بزرگ مراعات میشد و خانوادهها در نامگذاری نوزاد، نام کسی را که در خانوادۀ بزرگ زنده بود، برای او انتخاب نمیکردند و سعی میکردند حتیالمقدور نام افرادی را که خارج از خانواده و در روستا هم هستند، بر روی نوزاد خود نگذارند. لذا مجبور بودند دست به ساخت نامهای ترکیبی بزنند. بهطور مثال، نوزادی که در ماه صفر به دنیا میآمد، به دلیل اینکه نام «صفر» بهتنهایی ممکن بود در آن روستا به فردی دیگر اطلاق شود، پسوندهایی همچون بردی، قلی، مراد، بیبی، گل و غیره به آن اضافه میکردند. گاه این نوع اسمهای ترکیبی از شکل دو اسم ترکیبی فراتر رفته و به سه اسم ترکیبی هم میرسید که نظایر آن را در نامهایی نظیر آقمحمدقلی، آتاخوجامنگلی، آتاشآقاگلدی، بردیمحمدنظر، چاریاربردی، آیدولانگل و... میتوان مشاهده نمود. با عمومیت یافتن ثبتاحوال در بین ترکمنها و لزوم استفاده از نامخانوادگی، اینگونه اسامی ترکیبی نیز خودبهخود کاهش یافته است.
تصغیر و تحبیب نامها
در شیوهای دیگر، پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ کودک را با عناوینی محبتآمیز صدا میزدند که غالباً به رنگ پوست یا نشانههای ظاهری او مربوط بود: ساری، ساریم، ساریجام (زرد، زردم، زردک من)، قره، قرهم، قرهجام (سیاه، سیاه من، سیاه کوچولوی من)، مِلِه، مِلِهجأم، مأوی، ماویجام. این نوع نامها ابتدا «اوی آدی» (نامی که در درون خانه کاربرد دارد) بود و بعدها به شکلهایی همچون ساری، ساریجا، قره، قرهجا، مله، ملهجه، مأوی، ماویجا، بهعنوان نام اصلی از سوی دیگران به کار برده میشد. برخی نامها مانند موششی، موشکا، موساق، کورشوک، جاللی، جوللی، جوللای، ماغال، لوش و ... نیز که هیچ معنایی ندارند، به همین شکل بر روی افراد گذاشته شدهاند. به گفتۀ سالخوردگان، اینگونه نامها هنگام فوت افراد مشکلاتی ایجاد میکرد زیرا طبق سنت ترکمنها، در مراسم ترحیم و خواندن فاتحه برای متوفی، حتماً باید نام واقعی او بر زبان آورده شود و گاه اقوام فرد درگذشته، نام واقعی او را فراموش میکردند.
القاب
- شکل و قیافه: عاشیر ساکاو (ساکاو: کسی که زبانش میگیرد)، مِرِد قیشیق (قیشیق: کج)، بابا یکهقولاق (یکهقولاق: کسی که یک گوش دارد)، آنامراد آغساق (آغساق: لنگ)، عوضدوردی کوسه
- رنگ پوست، چشم، مو: آقمراد ساری (ساری: زرد)، مراد قره (قره: سیاه)، یوسوپ گؤکی (گؤکی: آبی)، آقاگلدی آپآق (آپآق: خیلی سفید)، مراد آقساچ (آقساچ: موسفید)
- میزان عقلانیت: آقمراد دألی (دألی: دیوانه)، بأشیم جنلی (جنلی: جنّی)، قلیچ سامسیق (سامسیق: نادان)، بابا یانگرا (یانگرا: پرحرف)
- ویژگیهای رفتاری و کرداری: صفر تیلکی (تیلکی: روباه)، مراد اوغری (اوغری: دزد)، قربان یالانچی (یالانچی: دروغگو)، کاکامراد قورکاق (قورکاق: ترسو)
- طبقۀ اجتماعی یا شغل: آتا، آقا، خان، بای، بگ، قاضی، ملأ، سردار، ایشان، دایخان، پهلوان، صوفی، آخون، آرچین، میراب، زرگر، بخشی
- منسوب بودن به خاندان پیامبر و ائمه: خوجه، آتا، مختوم، شیخ، سید. ترکمنها برای این دسته از افراد واژۀ «اولاد» را به کار میبرند که معادل «سید» در زبان فارسی و ایرانیان است، به این معنی که اینها «اولاد» پیامبر و ائمه هستند. نیز سخت بر این اعتقادند که نباید به اینگونه افراد اهانتی نمود.
ریشه و وجهتسمیۀ نامها
1) اسامی سال، ماه، فصول، ایام هفته
ـ سال: ابتدا نام سالهای حیوانی را میشمردند (که به آن «ییل موچه» میگویند) و به سالی که نوزاد در آن سال به دنیا آمده، میرسیدند. اسامی سالهای حیوانی عبارتاند از: سیچان (موش)، سیغیر (گاو)، بارس (پلنگ)، تاوشان (خرگوش)، بالیق (ماهی)، ییلان (مار)، ییلقی (اسب)، قویون (گوسفند)، بیجین (میمون)، تاووق (مرغ)، ایت (سگ)، دونقوز (خوک). اگر نام سال، نیکو و خوب بود مانند بارس، تاوشان، لومیر، ییلقیلی، قویونلی، تاقیق، اؤکوز، تانابای، گؤله، قرهبای (قره کئیک)، کؤپکمراد و... آن را بهعنوان نام نوزاد برمیگزیدند. لازم به ذکر است که گذاشتن این نوع نامها بر نوزاد در حال حاضر منسوخ شده است.
قدمای ترکمن با این باور که هر نوزادی با نامش به دنیا میآید، هنگام نامگذاری به اندام نوزاد هم توجه میکردند و اگر مشخصۀ ظاهری خاصی میدیدند، همان ویژگی و مشخصه را یا بهعنوان نامی مستقل یا با افزودن پیشوند و پسوند برای او انتخاب میکردند. ترکمنها به اینگونه نوزادان «آدیبیلن دوغولان» (با نام زادهشده) میگویند:
ـ نوزادی با خال، سیاهی، سرخی و نشانهای شبیه به اینها: منگلی (دارای خال)، خاللی (دارای خال)، خالمحمد و ...
ـ نوزاد ختنهشده: سنّتمراد (ترکمنها «سنّت» را بهجای «ختنه» به کار میبرند و سنّتمراد نوزادی است که به شکل مادرزادی ختنه شده است.)
ـ نوزادی با شش انگشت: آلتیقارلی (آلتی: شش)، آرتیقمراد (آرتیق: اضافی)
ـ نوزادی با انگشتان بههمچسبیده: قوشامراد (قوشا: جفتشده، چسبیده)
ـ نوزاد چشمرنگی: گؤک (آبی)، گؤکجه (آبیِ کوچک)، ماوی (رنگی)، قرهگؤز (سیاهچشم)
ـ نوزادی با دندان یا مو: صدف (به اعتبار داشتن دندانهایی مثل صدف سفید)، ساچلی (مودار)
ـ نوزاد همراه با جُفت (کیسهای گوشتی): طواقمراد (طواق: جُفت)، پردهبیبی، پردهلی (دارای پرده)، کؤینهکآمان (کؤینهک: لباس)
ـ پیامبران: محمد، یوسوپ (یوسف)، موسی، داوود، سلیمان، احمد، یعقوب، ابراهیم، اسماعیل، خدر (خضر)، الیاس، یونس و...
ـ خلفای راشدین و امامان: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، ماتی (مهدی) و ... .
کوراوغلی، اوغوزخان، کیمیر، آبا، سردار، آدیبگ، گنجیم، جیغالیبگ، عوضخان؛ و گاه براساس صفات این قهرمانان اسطورهای: باتیر، قهرمان، مِردان، قایداوسیز (شجاع)، تؤره، بگلی، بگبای.
ـ اگر نوزاد زمانی متولد میشد که یکی از افراد خانواده در سفر یا به هر شکلی دور از خانواده بود یا زمان تولدش با بازگشت او همزمان میشد، نامهایی بر او میگذاشتند که مفهوم دعایی داشت: ایلآمان (ایل در آسایش باشد)، یولآمان (راه امن باشد)، سلامت، آمان، إسن، یازلی (با فصل بهار)، مراد، آمانمراد، آمانگلدی و ... .
ـ اگر نوزاد در جشن، عید یا روزهای سعد به دنیا میآمد، برای نوزاد ذکور: صَحَت (سَعد)، تویلی (توی: جشن)، بایرام (جشن)، قوانچ (افتخار)، بگنج (شادی) و ... و برای فرزند اناث: آقبخت (سفیدبخت)، بختیگل، صحتبیکه و ...
ـ اگر نوزادی در خانوادهای قبل از تولد یا بعد از تولد میمرد، نام نوزاد بعدی را به این معنی که این نوزاد، بهجای نوزاد قبلی آمده و جای او را پر کرده، اینگونه میگذاشتند، برای فرزند ذکور: عوضگلدی، اؤدهگلدی (عوضش آمد) و برای فرزند اناث: عوضبیکه، اؤدهبیکه، عوضبیبی، اؤدهبیبی.
ـ خانوادههایی که نوزادشان قبل یا بعد از تولد فوت میکردند، برای نوزاد بعدی نامهایی همچون دوردی (ایستاد)، برکدوردی (محکم ایستاد)، توغتا (محکم و پابرجا ماند)، عُمراوزاق (عمر طولانی)، جاناوزاق (جانش طولانی)، اؤمور (عمر)، باقی، سولماز (نخواهد پژمرد)، اولمز (نخواهد مُرد)، دؤنمز (بازگشت نخواهد داشت)، تایماز (لیز نخواهد خورد) میگذاشتند.
ـ آن دسته از خانوادههایی که دخترزا بودند و نوزاد پسرشان قبل یا بعد از تولد میمرد، بر دختران خود چنین نامهایی میگذاشتند: اوغولگِرِک (پسر میخواهیم)، اوغولبیکه، اوغولجمال، اوغولهاجر، اوغولحاجت، اوغولسارا، اوغولدوردی (پسر بماند)، اوغول دولان (به پسر برگردد)، اوغول دؤندی (پسر برگردد)، اوغول ساپار/ اوغول سفر (پسر در سفر)، بسدیر، بسسیر (بس است)، دویدوق (سیر شدیم)، بولدی (شد).
ـ خانوادههایی که از نداشتن دختر رنج میبردند، به نوزاد پسر خود نامهایی نظیر قیزدوردی (دختر بماند) میگذاشتند.
در قدیم در بین ترکمنها نام نخستین نوزاد با پیشوند «آق» (سفید) گذاشته میشد با این باور که بخت و اقبالش سفید و راه زندگی و آیندهاش روشن باشد: آقنفس، آق اویلی، آقمراد و ... . نام دومین نوزاد را دِنگلی (همتا)، تایلی (همتا)، جورا (دوست، یار) و سومین نوزاد را به نامهایی با پسوند «تاقان» (سومین پایۀ زیر اجاق) و «تؤره» نامگذاری میکردند و چهارمی را دؤرتبای (دؤرت: چهار)، دؤرتقلی، چاری و پنجمی را «بأشیم» (بأش: پنج)، بأشقلی، پنجی و ... میگذاشتند. گاه با نامهایی برمیخوریم که پیشوند آنها اعدادی نظیر آلتی (شش)، یدی (هفت)، سکیز (هشت)، دوقوز (نُه)، اون (ده)، اونبگی، اونجوق هستند. نامهایی نظیر اوتوز، إلّی، آلتمیش، یتمیش، سگسن، یوزباشی، مونگبای و... نیز وجود دارند که ارتباطی به ترتیب زایش ندارند و تنها برگرفته از اعداد هستند.
در نامگذاری دختران، به لطافت، ضعیف بودن و نرمی بدن، صدای خوش و خندهرو بودنشان توجه میکردند و نام حیواناتی را انتخاب میکردند که چنین خصوصیاتی داشته باشند. مثل تاوشان (خرگوش)، آولاق (بز)، کئیک (گوزن)، سولگون (قرقاول)، طاووس، سونا، بیلبیل (بلبل)، جرن (گوزن).
درمورد پسران غالباً به شجاعت و تنومندی آنها توجه داشتند و برایشان نام حیواناتی را انتخاب میکردند که چنین خصوصیاتی داشته باشند. مثل یولبارس (شیر)، قاپلانگ (پلنگ)، مؤجک (گرگ)، آرسلان (شیر)، بارس، شغال، تیلکی، اؤکوز (گاومیش).
سازاق، قاندیم، چالی، چرکز، آلما، کرکاو، اوزوم، بأگل، گلالک، چمن، گل، گلچچک، مخملگل و...
بورگوت، قرهقوش، لاچین، بیلبیل (بلبل)، طاووس، سولگون، سونا، قارلاواچ (پرستو) و...
ساری، آقی، قره، گؤکی، قوبا، چاکان، ساریگل، آقگل، قزلگل
در انتخاب این دسته از نامها، به استحکام، مقاوم بودن، عدم زوال و عمر طولانی داشتن این ابزار و آهنآلات توجه میکردند.
ـ با آرزوی محکم بودن استخوانبندی و شخصیت نوزاد پسر: دمیر (آهن)، پولاد، آلماز (الماس)، قالکان (سپر، به نیت توانایی در حفاظت از خود و خانواده)
ـ با آرزوی تیز و برنده بودن در تصمیمگیری: پالتا (تبر)، قلیچ (شمشیر)، اوراق (داس)
ـ برای نوزاد دختر: آلتین (طلا)، کوموش (نقره)، میس (مس)، گوهر، طیلا، مرجن (مرجان)، زمرد، یاقوت، زرین، درّان، قزل
با توجه به اینکه اجداد ترکمنها چادرنشین بودند و زندگی ایلی داشتند، برای نامگذاری از نامهایی استفاده میکردند که مرتبط با زندگی ایلی و عشیرهای بود. نظیر: چوپان، چولوق (دستیار چوپان)، چاروا (کوچنشین)، قیرلی، چؤرلی، آتباکان (مربی اسب)، قوچباکان، آغل، نووا، چاریقلی، چمّر، یایلا، یازلاق
زهره، آیگل (آی: ماه)، آیدوغدی، آیمراد، گوندوغدی (گون: خورشید)، گلقمر، ییلدیزخان (ییلدیز: ستاره)، گونخان، آیخان و... .
ترکمنها با این باور که نوزاد از بلایا مصون بماند، گاهی او را به پیامبران و اولیای دین نذر کرده و نامش را اللهقلی، خدایقلی، محمدقلی، پیغامبرقلی، خوجهقلی، مختومقلی (قُلی: برده، غلام) میگذاشتند. اگر خانوادهای پس از سالها انتظار صاحب فرزند ذکور میشد، نام او را به دو شکل انتخاب میکردند:
الف) اگر با راز و نیاز و دعا به درگاه خدا به دنیا میآمد، نام او را با پسوند «الله» و «خدا» میآوردند: خدایقلی، خدایبرن، خدایبردی، تانگریبردی، اللهبردی، رحمانبردی، سوخان [سبحان] بردی و ...
ب) اگر با توسل به اماکن مقدسه به دنیا میآمد، نام او را با پیشوند «اولیا» (شخصیتهای مقدس و باکرامت) میآوردند: اولیاقلی یا با پیشوند نام اماکن مقدسه مانند: امامقلی، رضاقلی، ایشانبردی (ایشان: افراد باکرامت)، مولامبردی و ... .
این نوع اسامی را ترکمنها «آغیر آدلار» (نامهای سنگین) مینامند و اعتقاد دارند که برخیها توان بر دوش کشیدن اینگونه نامها را ندارند و به همین دلیل، سعی میکنند حتیالامکان از نامگذاری نوزادان به این نامها خودداری کنند.
برای اینکه نام پدربزرگها و مادربزرگها از یادها نرود و بهاصطلاح ترکمنها «آدی یرده یاتماسین» (نامشان بر زمین نماند) و برای اینکه نوزاد همچون آنها عمر طولانی و زندگی آبرومندی داشته باشد، نام آنها را بر روی نوهها و نبیرهها میگذاشتند و این یکی از دلایل استعمال بسیاری از نامهایی است که در ترکی قدیم مورد استفاده قرار میگرفته و به همین سبب است که آن نامهای قدیمی به نسل امروز نیز رسیده است.
اینگونه نوزادان غالباً دواِسمه هستند. چون اعضای اینگونه خانوادهها، اسامی بزرگان زن و مرد خانوادۀ خود را روی فرزندان میگذاشتند و در کنار آن نام، یک نام دیگر نیز بهعنوان «نام اصلی» برای آنها برمیگزیدند. چنین کودکانی مورد آزار و اذیت و سرزنش و ناسزا و استهزا قرار نمیگرفتند زیرا این کارها بهمثابۀ شکستن حرمت آن متوفیان قلمداد میشد. گذاشتن نام دوم را نیز میتوان در همین نکته دانست، چون به نظر میرسد این خانوادهها از این هراس داشتند که نام بزرگانشان که فوت کرده، احیاناً مورد اهانت قرار بگیرد.
این خانوادهها بر این عقیده بودند که نوزاد بهجای متوفی آمده و به همین علت، اغلب او را «عوض» مینامیدند. در این حالت، براساس احترام به بزرگتر و برای اینکه مخاطب قرار دادن آنها به نامهای حقیقی را نوعی بیادبی میدانستند، غالباً برای این نوع نوزادان، بعد از عباراتی همچون آتا، إنه، کاکا، بابا، دهدهبای، ماما، إجش، آقا، اجکه، عوض، غایب، گلدی و ... اسمی دیگر میآوردند و بر روی نوزاد میگذاشتند. اگر هم نام واقعی فرد متوفی را روی نوزاد میگذاشتند، اعضای خانواده او را نه به اسم حقیقی، بلکه به نام مقامی که متوفی در خانواده داشته (مثل، ماما، کاکا، انه، آتا و...) مخاطب قرار میدادند. دیگر افراد غیرفامیل، او را به همان نام واقعی مخاطب قرار میدادند و این امر فقط در بین خانواده صورت میگرفت. معمولاً اولین نوزاد پس از فوت متوفی صاحب نام او میشد، اما این کار بنا به تشخیص سالخوردهترین فرد خانواده صورت میگرفت.
اگر نام نخستین فرزند «رحمانبردی» بود، فرزندان بعدی را اللهبردی، قادیربردی، مولامبردی، محمدبردی مینامیدند. در این نوع نامگذاریها، همچنانکه میبینیم پیشوند نام نخستین نوزاد یکی از اسماء خداوند است و در نامگذاری نوزاد دوم نیز یکی از اسماء خداوند به همراه پسوند «بردی» (داد) آمده است.
این امر دربارۀ نامهای برگرفته از ماهها هم صادق است. به این معنی که اگر پیشوند نام نخستین نوزاد نام یکی از ماهها بود، نام فرزندان بعدی هم به همین روش انتخاب میشد، مثل عاشیربای، صفربای، رجببای، آرازبای، قربانبای.

